سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا هدفمندی تورم زاست؟

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

      خب ، همه در جریان هستید که ، در باره هدفمندی یارانه ها ، دو دیدگاه در مقابل هم صف آرایی کرده اند و قضیه برای کشور ، مثل استخوان در گلو شده است. نظر رئیس جمهور ، بر اجرای یکباره هدفمندی و پیشرفت سریع کشور بعد از اجرای هدفمندی است. در مقابل ، نظر مخالفان ، آسیب کشور و گرانی و کن فیکون شدن اقتصاد کشور ، در اثر اجرای هدفمندی است ، که با توجه به قرار گرفتن مجلس در جناح مخالف اجرای هدفمندی ، اهرم قانون نیز مسئله را به بن بست کشانده است.

      در اینجا ، استناد مخالفان برای مخالفت ، بر افزایش نقدینگی و بوجود آمدن گرانی و تورم کمرشکن ، عنوان میشود ، که بنظر اینجانب فقط و فقط یک مغلطه و خلط مبحث است. اما برای توضیح مسئله ، باید مسئله را ساده کرده و به بررسی موضوع پرداخت ، روشی که می تواند ابرهای تردید را در باره موضوع کنار زده و سود سرشار هدفمندی برای کشور را آشکار نماید.

چکیده یارانه ها عبارت از مثالی است که در پی می آید.

      فرض کنید کل یارانه ها 4 هزار تومان است که در لایحه بودجه برای خرید 1 لیتر بنزین از خارج کشور در نظر گرفته شده. قیمت این بنزین هم در خارج کشور 5 هزار تومان است. دولت محترم برای خرید این یک لیتر بنزین ، مبلغ 5 هزار تومان می پردازد و بعد از تحویل آنرا به یک نفر صاحب خودرو به قیمت 1 هزار تومان می فروشد.در اینجا می بینید که 4 هزار تومان یارانه به این یکنفر داده شده و باعث سود 4 هزار تومانی این شخص شده و ایشان اکنون 4 هزار تومان در جیب دارد.فرض کنید جمعیت کشور کلأ 5 نفر می باشد.در این مثال یکنفر ماشین سواری کرده و 4 هزار تومان برای خرید در اختیار دارد که به برکت یارانه های غیر هدفمند صاحب شده. چهار نفردیگر هم با پای پیاده رفت و آمد کرده اند و 4 هزار تومانشان را دولت بنمایندگی از آنها در جیب این آقای ماشین دار ریخته است.

 برای سهولت در فهم قضیه ، یکعدد مرغ را 1 کیلو و هر کیلو 1 هزار تومان فرض می گیریم.  

      حالا ایشان با این چهار هزار تومان اهدایی دولت 4 عدد مرغ میخرد و همه را در یخچال محترم قرار داده و نوش جان میکند. آن چهار نفر دیگر هم همینطور  زل زده اند و دندان کشیدن ران مرغ را توسط این یک نفر نظاره میکنند.

      همه قضیه یارانه های غیر هدفمند ، بطور خلاصه و چکیده ، همین تصویری بود که مشاهده کردید ، اما بد نیست طرف دوم قضیه ، یعنی یارانه های هدفمند را نیز با همین 4 هزار تومان و جمعیت 5 نفره کشور فرضی توضیح بدهیم.

      در حالت دوم 4 هزار تومان در بودجه از محل درآمدهای دولت مصوب می شود ، اما بین این 5 نفر به میزان هر نفر هشتصد تومان تقسیم می شود. حالا آن یکنفر صاحب خودرو 1 لیتر بنزینی را که قبلآ 1 هزار تومان میداد و می خرید ، باید 5 هزار تومان بخرد ، یعنی برای قر دادن در خیابانها از 4 هزارتومان پول یا مفت دولت خبری نیست و بجای 4 هزار تومانی که قبلأ یکجا تصاحب می کرد ، باید به 800 تومان قناعت کند. حالا همه این 5 نفر به بازار مراجعه کرده و 800 گرم مرغ خریده و بمنزل مراجعت می کنند. مشاهده می شود که قیمت مرغ در بازار ، بدلیل عدم تغییر تقاضا ثابت مانده و همان 4 عدد مرغ 1 کیلویی فروش رفته ، منتها قبلأ همه ی 4 کیلو میرفت بخانه یک نفر ، ولی حالا هر نفر 800 گرم مرغ در خانه دارند.

      مشاهده می کنید که نه ، 4 هزار تومان در بودجه دولت کم و زیاد شده (یعنی دولت وادار به استقراض از جایی نشده) و نه ، تقاضای جدیدی در بازار ایجاد شده ، بلکه فقط و فقط ، قشری که در حال حاضر یارانه ها را یکجا می بلعد ، باید برای جمع و جور کردن ریخت و پاشهایش فکری کند ، ضمن اینکه قبلأ ، یکنفرخوشحال و خندان بود ، ولی الان از این جامعه فرضی 5 نفری ،  4 نفر خوشحال و خندان هستند.

      اگر هم برای این جامعه 5 نفره فرضی ، خارجیها جنگی را تحمیل کنند ، بدلیل رفتار عادلانه دولت ، لااقل 4 نفر حاضر به دفاع از کشور هستند ، ولی در فرض قبلی ، بدلیل ناخشنودی از تبعیض توزیع ثروت در کشور ، این عده حتمأ کمتر از 4 نفر میشد.

      بنابر این دلیل حرص و جوش رئیس جمهور برای توزیع عادلانه یارانه ها و نتیجه ای که اینکار برای امنیت ملی و پیشرفت کشور دارد ، روشن می شود.همینطور اثبات شد که نگرانی مخالفان بی اساس بوده و در اجرا ، منجر به ایجاد تورم نمی شود و اگر تورمی هست از جاهایی دیگری ناشی می شود که بحث آن در این مقال نمی گنجد.

در پایان از شما تشکر و خداحافظی میکنم. ارادتمند شما یوسف صدیق

یک نکته رو فراموش کردم ، بنده خودم ماشین دارم ، اما آدم باید انصاف داشته باشه ، حرف حق رو بزنه ، اگرچه بضرر خودش باشه.


بالای کوه چرا آنتن نمیده؟

 

بنام خدا

      امروز جمعه ، یه ناراحتی و نگرانی برای بنده پیش اومد ، که منو وادار به نوشتن این پست کرد و چون منشأ این ناراحتی ، امری مشترک بین بسیاری از مردم هست ، لازم دونستم چند سطر در باره ی اون بنویسم ، تا شاید یه مسئولی اونو بخونه ، یا بگوشش برسه و این مشکل برای تمام مردم حل بشه.

      موضوع راجع به ، آنتن ندادن تلفنهای همراه در ارتفاعات تهرانه ، که لابد در سراسر کشور هم این مشکل هست.خب!  در خبرها شنیده ام که حتی در پروازهای هوایی هم امکان ارتباط تلفنی با زمین هست ، که البته چون خیلی گرونه رایج نشده ، اما در کوهستان ها چرا این امکانات نصب نشده معلوم نیست  ، مشکلی جهانیه یا شاید مثل خیلی چیزها خاص کشور ماست؟

      همینجا از شرکت مخابرات و مدیران شریف شبکه های مخابراتی و ارتباطی می خوام که هر چه زودتر و سریعتر این امکانات رو برای مردم عزیز این سرزمین ایجاد کنن و با اینکار از مردم شریف کشور و در زمره ی اونا تهرانیها ، رفع نگرانی و دغدغه کنن.

      اما مورد دلشوره و نگرانی من ، مربوط به کوه رفتن فرزند نوجوانم با دوستانش به درکه مربوط میشد ، که چون قرار بود حدود ظهر و حداکثر تا ساعت دو برگردن و بدلیل اینکه این قرار دچار تأخیر شد ، من و مادرش دچار دلشوره شدیم و وقتی تلاش داشتیم با تلفن همراهش تماس بگیریم ، با پیغام خاموش بودن دستگاه مواجه میشدیم.

      حالا شما خودتونو بذارین جای من و همسرم و ببینین آدم ، وقتی با پیغام اینچنینی مواجه میشه ، چه حالی پیدا میکنه و چقدر دلشوره پیدا میکنه و دستپاچه و نگران میشه. خلاصه بعد از صدها بار تماس ناموفق ، بالاخره گوشی رو برداشت و گفت که گردش شون طولانی شده و الان بجایی رسیدن در دامنه کوه که آنتن دهی ، باعث تماس موفق شده و اینکه اصلأ گوشی هاشون خاموش نبوده!

خب روی صحبتم با مدیران و دست اندر کارای ارتباطات سیار هست!

      برادران عزیز ، توسعه ی ارتباطات در کوهستانها و بلندیهای گردشی تهران و شهرستانها ، چقدر خرج داره که اینکار رو معطل گذاشتید؟ ماشاء الله اینهمه درآمد دارین و الحمدلله در امور فنی سرآمد دنیا هستین ، پس در این مورد کاهلی نکنید ، چون واقعأ در این مورد حل مشکل فقط دست شماست چون با جوونا توی این سن و سال ، خیلی نمیشه کل کل کرد و همه جا هم نمیشه دنبالشون راه بیفتیم و تعقیبشون کنیم و بالاخره برای تکامل و تجربه باید بهشون این اجازه ها رو بدیم ، اما وقتی بتونیم یه تماس تلفنی باهاشون بگیریم ، دیگه دغدغه و نگرانی پیدا نمیکنیم و مردم از این لحاظ به آسایش می رسن.

      البته یه نکته نباید مغفول بمونه ، که اگه اجرای اینکار مستلزم پرداخت هزینه تماس اضافی برای مردمه ، موضوعی قابل فهم و قابل قبوله ، چرا که مردم حاضرن برای این تماسها ، چند برابر معمول پرداخت کنن ، اما با پیغام خاموشی یا در دسترس نبودن گوشی فرزندان دلبندشون روبرو نشن.

      خلاصه ، ما نامه رو انداختیم و امیدواریم یه مرد اونو برداره و این مشکل برای همیشه در کشور ما حل بشه.

 


چرا باید خمس بدهیم؟

 

بنام خداوند رحمن و رحیم

      برای افرادی که به آیین اسلام معتقدند ، توضیح این مسئله شاید بی معنی باشد ، ولی برای کسانی که در اینباره دارای اطلاعات کمی هستند ، شاید توضیح و بسط آن ، خالی از لطف و منفعت نباشد ، چرا که روشن کردن کسانی که در این باره در شک و شبه باشند ، منجر به جذب و رفع اشکالاتی که در ذهن این افراد هست ، خواهد شد.

اما ادامه بحث

      در قاموس خداوند بحث ایمان و تبعیت ، امری لفظی و زبانی نیست ، بلکه هر که در این وادی داخل شود باید لوازم آن را که شامل دستورات و سایر مقررات آن است اجرا کند و از جمله ی آنها خمس است.این موضوع در نظامات خود ما هم رایج است و چیزی غیر عادی نیست. مثل عضویت در احزاب و اتحادیه ها و تشکلها و ارگانهاست ، که عضویت خشک و خالی در هیچ جا وجود خارجی ندارد و به هر کس از عضویت مجانی حرف بزنید ، بشما می خندد.

      در تمام ادیان و مذاهب و آیین ها ، دادن مبلغی برای ترویج آن مذهب وجود دارد.از جمله دوستی در آلمان داشتم که میگفت ، این مبلغ بطور اتوماتیک از حقوق و دریافتی صاحبان مذاهب ، شاغل در دستگاههای دولتی ، کسر و به حساب کلیسا و مذهب مربوطه واریز می گردد و ایشان میگفت کسانی که مایل به پرداخت نیستند ، ادعای لامذهبی کرده و از پرداخت طفره می روند.

      در دین اسلام هم توسط شارع مقدس ، پرداخت خمس بمثابه یک حکم شرعی در قرآن کریم بیان شده است و جزئیات آن هم توسط پیامبر اکرم (ص) و هم امامان معصوم بتفصیل شرح داده شده است.

در اینجا ، آنچه بنظر این حقیر در مزایا و فلسفه ی پرداخت خمس می رسد ، بشما خواننده عزیز ارائه میگردد.

1 - از نظر شارع مقدس ، ادعای همراهی خشک خشک و بدون مایه گذاشتن از جان و مال و آبرو و انجام فرائض برابر است با عدم همراهی.

2 - اگر شما واقعأ معتقد به شریعتی باشید ، باید برای پیشبرد آن شریعت کمک مادی بنمائید وگرنه با زبان ، همه می توانند ادعای رفاقت کنند.

3 - خدا به پول شما نیاز ندارد ، اما پرداخت خمس نوعی امتحان برای راستگوئی شماست ، چه شناخت خود شما از خودتان و چه شناخت خدا از شما.

4 - هر حزبی برای تقویت مرام و مسلک خود احتیاج به منابع مادی دارد که هر عضوی ، بسته به توان مالی خود ، باید سهمی را بعهده بگیرد.

5 - مبلغ خمس برای هر مسلمان بعد از کسر تمام مخارج سال ، معادل یک پنجم باقیمانده بوده و مصرف چهار پنجم باقیمانده از شیر مادر حلال تر است.

6 - مراجع تقلید که در مذهب ما به مرتبه مرجعیت می رسند یکشبه مرجع نشده اند ، بلکه سلسله مراتبی را طی کرده اند که لیاقت مرجعیت را در جمع عام و خاص شیعه پیدا کرده اند ، بنابر این تمرکز وجوه خمس در نزد ایشان امری پسندیده و بجاست و تشکیک در این مورد مکر شیطان است.

7 - خرج خمس ، در مصارفی که برای آن تعریف شده فقط در عهده ی مرجعیت می تواند باشد و لاغیر ، بنابر این ، در محل خود و برای تقویت دین صرف خواهد شد.

8 - بفرض انحراف در محل خرج قسمتی از خمس ، در نزد یک مرجع خاص ، خود اینکار ، امتحانی است که خدا برای آن مرجع قرار داده ، مضافأ بر اینکه خطای یکنفر ، نافی صحت عمل پیروان مذهب نخواهد بود.

9 - زنده ماندن هر مرام و مسلکی ، به پول خرج کردن پیروان آن مسلک بستگی دارد و شخص معتقد واقعی به هر مسلکی ، از کمک به پیشبرد آن عقیده استنکاف نمی کند ، مگر اینکه پیرو قلابی باشد و خود را بین پیروان جا زده باشد ، در این صورت در مورد مذهب ما ، در مقابل خدا دستش خالی خواهد بود و مؤاخذه خواهد شد.

10 - برخلاف سایر ادیان ، در مذهب شیعه اجبار و تعقیب و کنکاش افراد ، برای پرداخت خمس وجود ندارد و اعضای مذهب ، با میل و رغبت و تشخیص خود اینکار را انجام می دهند ، آنهم مبلغی که تعیین و محاسبه آن ، در اختیار خود شخص بوده و در نهایت مبلغ خمس ، نسبت به آنچه برای خود شخص باقی می ماند ، مبلغ فوق العاده ناچیزی است.

11 - افرادی که مازاد درآمد سال ندارند ، مادامی که در همین وضعیت هستند ، به وظیفه خود عمل کرده اند و خدا از آنان نیز راضی و خشنود است.

12 - خرج کردن پول در راه خدا امتحان مناسبی است ، چون مجانی طرفداری کردن آسان و پول دادن سخت است ، بنابر این بهترین راه شناخت مؤمن از غیر مؤمن ، خمس دادن است.

موارد اندکی از فلسفه خمس که بنظر این حقیر می رسید برای شما بیان شد.

بنابر این بقول رضا مارمولک والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته   

     

       


آیا دین از سیاست جداست؟

 

بنام خداوند درهم کوبنده ستمگران

      یکی از مقولات اساسی و مهم که مخالفان نظام ما ، همیشه برای محکوم کردن و پیشبرد ادعای دروغین شان به آن تکیه می کنند ، اینست که دین از سیاست جداست و اگر دین از سیاست جدا بود ، الان این مشکلات را نداشتیم!

      در مقابل ، کسانی که در دفاع از تداخل دین با سیاست ، دلایلی را مطرح می کنند ، همیشه از یک نکته کلیدی و اساسی غفلت ورزیده اند ، که همین غفلت ، باعث شده که جوابها ، هر چند قانع کننده و محکمه پسند بوده ، اما منجر به اقناع و خلع سلاح مدعیان بی اطلاع و بعضأ حیله گر نگشته است و بنده بفضل الهی ، در این پست بنا دارم به آن بپردازم.

      دفاع کنندگان از بحث دخالت دین در سیاست ، از یک نکته غافل بوده اند که دین ، چیزی جز سیاست نیست ، یعنی نام دیگر دین همان سیاست است و نام دیگر سیاست همان دین است.با این توضیح که انسان ، اساسأ نمی تواند بی دین یا بی سیاست باشد ، مگر اینکه مهجور یا مجنون باشد.بعبارتی انسان از لحظه ای که از خواب بیدار می شود ، تا ساعتی که سر بر بالین می گذارد ، لحظه لحظه ی ، مدت بیداری خود را صرف تمشیت امور خود ، بر اساس باورها و اعتقاداتش می کند و ریز به ریز اعمالی که فرد در طول روز انجام می دهد ، تشکیل دهنده دین او می باشد.

      در اینجا حتمأ خواهید گفت ، پس جای شخص بی دین در این بحث کجاست؟ پاسخ اینست که بی دینی هم نوعی از انواع دین است.یعنی انسان بدون دین نمی تواند وجود خارجی داشته باشد ، مگر انسانی که به اعمال و رفتار خود تسلط نداشته باشد و کل کارهای مورد نیاز ، برای ادامه حیاتش خارج از اختیارش باشد وگرنه انسان مختار ، حتمأ باید دینی داشته باشد تا بتواند بر اساس آن دین برای اداره امور خود تصمیم گیری کند.

      سؤال مهم دیگری که خواننده بلافاصله ممکن است بپرسد اینست که ، خب بفرمائید با این حساب چند تا دین داریم؟ پاسخ روشن است ، به تعداد آدمهای روی زمین دین داریم. البته این جواب مبین اینکه کدام دین حق و کدام ناحق است نخواهد بود ، ولی باید توجه داشت که مردمی که در یک محدوده ی جغرافیائی زندگی می کنند ، حق دارند نظامات جمعی حاکم بر سرزمین خود را ، بر اساس باور مشترک اکثریت ساکن در آن سرزمین رقم بزنند.

      با این تعریف هر کشوری بر اساس باورهای غالب خود ( بخوانید دین خود ) تشکیل حکومت می دهد و بر اساس همین باورها که اکثریت آن کشور پذیرفته اند ، امر خود را پیش می برد.

      حالا آن حقه بازهایی که این را می دانند و همین قاعده را در کشورهای خودشان اجرا می کنند ، از ما می خواهند که دین را از سیاست جدا بپنداریم و جدا کنیم ، منظور پنهان آنها اینست که ، اختیار اداره ی امور خود را دست آنها و یا آدمهای آنها که معمولأ در اقلیت هستند بسپاریم!

چکیده ی منظورشان اینست.

      در اینجا باید پرسید مگر شما اینکار را می کنید ، که ما اینکار را بکنیم؟ یعنی شما که در کشور خود ، مصمم به اداره کشورتان بر اساس موازین مورد قبول و توافق اکثریت مردمتان شده اید ، آیا رهبری و مدیریتهای کلیدی کشور خود را ، به اقلیت اجتماعتان یا به احدی از ما میسپارید ، که این توقع را از ما دارید!

      نیت شما در پس این جمله فریبنده بخوبی پیداست ، اما چرا عده ای از خودیها ، مثلأ جوانان ما ، به این امر اصرار دارند؟ پاسخ این مسئله اینست که این افراد چند دسته اند ، یا غافلند یا ولنگارند و دوست دارند برخلاف رأی اکثریت که قانونی است جهانشمول ، دستی باز در اجرای باورهای فردی خود ، در سطح اجتماع داشته باشند ، که این هم امری است که در هیچ کجای دنیا اجرا نشده ، که کشور ما دومین آن باشد ، یعنی هر کشوری بر اساس اعتقادات اکثریت آن کشور ، یکسری هنجارهایی دارد ، که افراد نمی توانند بمیل خود آن را زیر پا گذاشته و طبق میل خود رفتار کنند. باصطلاح هر جائی یک دیسیپلینی دارد ، که زیر پا گذاشتن آن ، برای افراد آن اجتماع مجاز و مقدور نیست و این ربطی به اسلام و ایران ندارد.

      در پایان باید بگویم مردم میهن من از خواب غفلت بیدار شده اند و دیگر نمی توان با این حرفها سرشان را شیره مالید و عده ای بهایی و جاسوس و نوکر اجنبی را بر مقدرات آنها حاکم کرد.

دست علی (ع) یارتان   خدا نگهدارتان