سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرگ یکبار شیون هم یکبار

آقا 33 سال موضوع بدحجابی مطرحه.

روز بروز هم اوضاع رو خرابتر کردید که بهتر نکردید!

بارها گفته شده که مسائل اعتقادی بزور چماق درست نمیشه.

اما کو گوش شنوا؟

در همه کشورهای اسلامی وضع یه جور دیگه اس! فقط ما داریم دنبال مدینه فاضله می گردیم! تازه معلوم نیست روش برخورد پیامبر مثل روش ما بوده یا نبوده؟

بابا هرکی اطاعت خدا کنه میره بهشت ، هر کی هم نکنه میره جهنم.

این دیگه با اجبار و تحمیل که درست نمیشه!

بسکه اخبار مبارزه با بدحجابی خوندیم و دیدیم و شنیدیم خسته شدیم.

یا مردم رو بذارین به حال خودشون یا برای هر کوچه و خیابون و سالن و اداره و ساختمان و شرکت و مغازه و کوه و دشت و بیابون چندتا سرباز بگذارید تا سفت و سخت این مسئله رو جمعش کنن.

کشور صدتا گیر و گرفتاری داره ، این بگیر و ببند شماها هم شده قوز بالا قوز


کتاب قانون

سلام دوستان

      انگیزه نوشتن این بلاگ ، یکی از فرزندانم بود ، که امشب فیلمی رو که چند سال پیش دیده بودیم رو آورده بود و دوباره تماشا می کرد.

منم از بیرون اومدم و پای تماشای اون نشستم.

      فیلمی که اونموقع ، منو خیلی گرفت و دچار حیرت و دگرگونی عجیبی شدم ، که امشب باز تکرار شد و دلم نیومد که شما دوستان عزیز رو از راهنمایی و دعوت به دیدن اون بی نصیب بگذارم.

      فیلمی زیبا و دوست داشتنی و دلنشین و البته غم انگیز از رفتار و منش خیلی از ماها ، که دل امام مظلوم و غایب ما رو بطور یقین خون کرده ، که اگه دیدنش بتونه حتی یکنفر از شما خواننده های این وبلاگ رو تحت تأثیر قرار بده ، من ثوابم رو بردم.

      دیدن اون رو حتمأ بشما توصیه میکنم و ازتون التماس دعا دارم و اگه فیلم رو پسندیدید ، حتمأ به افراد دیگری هم معرفیش کنید ، که بنظرم قدمی کوچک از انتظار فرج ، معرفی و احسان نمودن این فیلمه به مردم عزیز و خوب کشورم ایران.

      اگه بیحالی نکنید و نظر هم بدید که نور علی نور میشه و باعث دلگرمی میشه برای نوشتن های بعدی.

پس خداحافظ تا بعد ، راستی اصل کاری که اسم فیلمه یادم رفت : "کتاب قانون" به کارگردانی مازیار میری و هنرمندی پرویز پرستویی و دارین حمسه.


به این میگن ارشاد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دوستان سلام

      چون نمیدونید میگم : تا نسوزم دستم به قلم نمیره.

 

      امشب از شبکه نمایش ، یه فیلمی دیدم ، که تا مغز استخونم آتیش گرفت. توی همین وبلاگ ، چند بار ، به مناسبت ، اشاره به نتیجه ی اجبار و اختیار ، در امور فرهنگی کردم.

 

      از معصوم حدیث داریم که : کونو دعاة الناس بغیر السنتکم.چند بار هم برای دو نفر از مراجع عظام ، نامه ی خصوصی نوشتم ، که این راه و رسم مبارزه با بی حجابی و بد حجابی نیست.

 

      جوونایی داریم که نمی فهمند و با اسلام و معارف اسلامی آشنا نشده اند ، نه اینکه نفهم باشند ، منظور شناخت و درک درستی از حجاب ندارند ، بعلت کم کاری خود ما ، حجاب را فهم نکرده اند ، با آن ارتباط برقرار نکرده اند ، از کج فهمی خود ما و کجرفتاری خود ما ، روی دنده ی قوز افتاده و گوش خود رو ، به امر به معروف نامربوط ما (اونکه معنای خاص خود رو داره ، نه اون اصلیه) بسته اند . و وضع شده ، همین چیزی که می بینید و میبینیم.

 

      امشب فیلم رو که دیدم ، حیرت زده شدم ، اشک از چشام دمبدم می خواست فواره بزنه. قبل از اینکه اسم فیلم رو ببرم ، می خوام به عوامل ساخت این فیلم بگم : دستتون درد نکنه ، واقعأ لیاقت این فیلم اسکار بود ، همونی که غربیها هیچوقت بهش نمی دن ، چونکه کینه و حقد و حسدشون این اجازه رو بهشون نمیده ، از جایزه شون هم معلومه که چه فیلمهایی رو از سازندگان ما می خوان و می پسندن.

 

بگذریم.

     

            فیلم " دل شکسته " رو دیدین؟

 

      تمام اون چیزی که من بال بال زدم و گفتم و نوشتم ، این فیلم با هنرمندی تمام ، بتصویر کشیده. راستی فردا چهارشنبه ، نهم فروردین نود ویک ، ساعت نه صبح هم ، تکرارشو ، همین شبکه نمایش قراره پخش کنه.

 

      دعا میکنم ، دعا میکنم ، همه این فیلمو ببینن ، هم اونوری ها ، هم اینوری ها ، منظورم آمرین ! و منکرینه !

 

      در آخر ، یه چیزی رو مینویسم که به اون عقیده دارم: مردم این سرزمین از چپ و راست و شمال و جنوب ، فرزندان این نظامند ، این نظام برای این مردمه و این مردم برای این نظامند ، اما شیوه برخورد و نگرش عده ای از ما ، که در مسند های تصمیم سازی این سرزمین تکیه دارند با مسئله حجاب ، چیزی نیست که ، بر اسلام و روش رحمت و شفقت پیامبر اسلام منطبق باشه !

 

      با دست خودمون ، عده ای از بچه هامونو داریم میتارونیم و دسته دسته میفرستیم تو سپاه دشمن ، جوونهایی که قلبهایی زلال مثل آب چشمه دارند .

 

      اگه در باره حجاب ، کار بکارشون نداشته باشیم ، فطرت پاکی که خدا خودش ، اونو تو سینه های مردم ایران گذاشته ، دست بکار میشه و خودشون ، راه درست رو انتخاب می کنن.

 

      خدا ما رو برای وصل کردن فرستاده ، نه برای فصل کردن/

 

      حکم خدا معلومه ، اما عمل به اون را در اختیار خود مردم بگذارید.


یدالله مع الجماعه

بنام خداوند درهم کوبنده هیبت ستمگران

 

آفرین بر این مردم دانا و فهیم.

آفرین بر این ملت روشنفکر واقعی.

آفرین بر این رزمندگان با فرهنگ.

      حالا هی چهارتا کودن عقب مانده سیاسی ، در طبل تفرقه و گروه گرایی های رنگارنگ بکوبند و ماسک روشنفکری خودشونو بالا و پایین ببرن و برای خوشنودی بیگانگان ، سینه چاک کنن.

      دلتونو خوش کنید به چهارتا به به و چه چه بیگانه ها ، به اظهار نظرهاتون و موضع گیریها و مقاله ها و مصاحبه هاتون.

      احمق ها ، شما هیچوقت عظمت یدالله مع الجماعه رو درک نکردید و درک نخواهید کرد.ای کاسه لیسان بارگاه بیگانگان ، که کاسه گدایی تون رو هر روز سر راه دشمنان این مرز و بوم پهن می کنید ، تا با تمسخر و استهزا پشیز ناچیزی توی اون بریزن ، و در دل ، به حماقت و نادانی تون بخندن.

      ما مانده ایم ، واقعا نمیدانیم با شما نادانان و پست فطرتان چه کنیم.اگر یار نیستید ، لااقل خار نباشید.بس کنید و کمتر آبروی خودتونو ببرید.چرا خود رو با دست خود ، طرد و در نزد ملت و بیگانگان خار و خفیف می کنید؟

      تجربه این سی وسه ساله شما را بس نیست؟ آزموده را چند بار می خواهید بیازمایید؟ مگر ندیدید که هر کس در برابر خط مستقیم انقلاب ایستاد و ساز مخالف زد ، مردم  اون شخص رو مثل یه دستمال کاغذی چرک و بی مصرف ، توی سطل آشغال انداختن.پس چرا کمی و فقط کمی چشماتونو باز نمی کنید و از لاک خودخواهی و خودپسندی تون بیرون نمی آیید؟

      بیخود بعضی مسایل رو پیش نکشید.چرا که همین مردم هم ، ریز به ریز این نکات و مسایل و مشکلات رو می بینن و با پوست و خونشون ، اونها رو لمس میکنن ، ولی مثل شما ننرهای خودپسند نیستند که از این مشکلات و سختیها ، خم به ابرو بیارن و روبروی میهن و دین و انقلابشون بایستن.

      این ملت ، با وحدت و یکپارچگی ای که با دست قدرت الهی ایجاد ، تقویت و حمایت شده ، بدون احتیاج به شما ، راه پر صلابت خود را ادامه خواهد داد.


حکایت کوتوله ها

بنام خدا

      تاریخ سی و سه ساله کشور ما پر از سرگذشت مردانی است که سر در راه کشور باختند و بی هیچ چشمداشتی هرآنچه در توان داشتند در آستان دین و میهن فدا کردند.

      و پر است از سرگذشت مردان کوچکی که لباس بزرگان را بتن کردند و در ترازوی عمل قافیه را باختند و هیکل رذل و بیمقدارشان در بوته عمل از جلد آدم خوب و انقلابی بودن بیرون افتاد و حقیرانه ، جیفه بیمقدار دنیا را با عزت و شرف علمداری این مردم بزرگ عوض کردند.عشق قدرت و عشق مال و مقام ، آنها را در مقابل انقلاب قرار داد و خود را به بد چیزی فروختند.

      آنها که میتوانستند در تاریخ این سرزمین ، نام خود را برای همیشه بعنوان سرداران پر افتخار ثبت کنند ، اما عطش و طمع شان باعث شد سر از آستان شیطان در آورند و در پیشگاه خدا و ملت بدنام شدند.

      لازم نیست از کسی اسم ببرم.همین که نیم نگاهی به روزها و ماهها و سالهای گذشته پرفراز و نشیب این سرزمین بیندازید ، به نمونه های فراوانی از این مردم پست و حقیر برخواهید خورد که خدا خواست و به آنها روی خوش نشان داد ، ولی از این شانس استفاده ناصواب بردند و شد آنچه شد.

      حال  ای مردانی که گوشه ای از چرخ این مملکت بدست شما سپرده شده است ، هم سرگذشت خوبان و هم بدان این امت را مورد مداقه قرار دهید و راه خود را انتخاب کنید.

      زمان بسرعت میگذرد وشما بر سر دوراهی حساسی قرار گرفته اید.

      خدا انتخاب را در اختیار خودتان قرار داده است.

       این گوی و این میدان.


محافظت از دانشمندان اتمی

بنام خدا

      سلام دوستان. از ترور دانشمندی دیگر از این خطه خیلی متاثر شدم و دایم در باره راههای پیشگیری از پیش آمدن این ترورهای جبران ناپذیر فکر میکنم.چند پیشنهاد بنظرم رسید که اینجا مینویسم.شاید برای محافظت از این عزیزان کاربرد داشته باشد.این چیزی بود که به ذهن این حقیر رسید و هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد.

1- برای نخبگان تعدادی اسکورت موتورسوار در نظر بگیرند که بطور تصادفی و چرخشی آنان را در جابجایی ها اسکورت کنند بطوری که تروریستها هر آن در انتظار اسکورت سوژه باشند در اینصورت برنامه ریزی برای آنها غیرممکن و همراه با ریسک بسیار بالایی خواهد شد.

2- برای نخبگانی که مجبور به مواجه شدن با بازرسان آژانس انرژی اتمی بین المللی هستند اسامی مستعار انتخاب شود و در مذاکرات برای شناخته نشدن از ماسک استفاده کنند چون هرچی آتیشه از گور این بازرسها بلند میشه.

3- تغییراتی در خودروهای این نخبگان داده شود تا خاصیت ضد مغناطیسی پیدا کند مثلا بدنه خودروها از مواد غیرآهنی ساخته شود.

4- نظم برنامه ورود و خروج آنها از اماکن بهم ریخته شود یعنی شخص سوء قصد کننده نتواند نظمی در ورود و خروج آنها شناسایی کند و قدرت برنامه ریزی برای عمل ترور را از دست بدهد.

5- بنظر میرسد ساختن دستگاهی مجهز به سنسورهایی که هرنوع بمبی را از فاصله مثلا پنجاه متری شناسایی کرده و آنها را قبل از نزدیک شدن تروریستها به سوژه منفجر کند عملی باشد.در اینصورت خود تروریست بدرک واصل خواهد شد.

6- می توان دانشمندان را در محل هایی که دارای حفاظت امنیتی متمرکز هست سکنی داد.

7- چند وقت یکبار محل سکونت دانشمندان تغییر داده شود.

و من الله التوفیق 

  


از ما گفتن بود

صبح ، همسایه زنگ زد گفت: مواظب باشید در رو باز نکنید ، مامورا ریختن تو کوچه ، ماهواره ها رو جمع میکنن.چند دقیقه بعد هم صدای زنگ در اومد که توی آیفون نیگا کردم ، دیدم بعله مامورا در میزنن.خلاصه با هشدار اون همسایه در رو باز نکردیم و موضوع بخیر گذشت.

روی سخنم با حکومته!

      چرا مردم رو با نیروی انتظامی روبروی هم قرار میدید؟

     این خیلی تصور بچه گونه ایه که ، اگه دیشا رو جمع کردید ، از فردا دیگه همه چیز درست میشه و اون مردم مجددا دیشهارو علم نمی کنن.بلکه علم میکنن و هرجا که با نیروی انتظامی مواجه بشن با یه بغض و غضبی بهشون نگا میکنن.

      اشتباه نشه ؛ من خودم ماهواره نگاکن نیستم و برام بودن و نبودنش علی السویه است.اما مبارزه اینچنینی با ماهواره ، نهایت کوته فکریه و جز اینکه دشمن تراشی میکنید ، برآیند دیگه ای نداره.

      ما مردم خودمون عقل داریم وتحت تاثیر برنامه ماهواره قرار نمی گیریم.یه انقلابی ، یا یه ضد انقلاب ، یا یه فرد میانه رو ، با دیدن و ندیدن یه برنامه ماهواره ای عوض نمیشه.

      بحق یا بناحق ، شبکه های خودمون برنامه هایی رو نمیتونن پخش کنن.مردم هم خودشون ، شادی رو برای خودشون تعریف میکنن.از نظر یه مومن خواندن زیارت عاشورا و عزاداری برای حضرت سید الشهدا نهایت سرور و بهجت ، ولی از نظر یه شهروند معمولی این مملکت ، تماشای ساز و نقاره این شبکه ها ، شادی بخش و سرگرم کننده اس.

      همین آدم رو ، اگه کار به کارش نداشته باشید ، در سر بزنگاه ها میاد و برای انقلاب و کشورش سینه سپر میکنه و از مملکت و دینش دفاع میکنه.اما این رفتار شما ، مردم رو سر لج میندازه !

      الان یه کار خوب کردید و شبکه نمایش و آی فیلم رو راه انداختید. خدا خیرتون بده ، کلی مشتری های ماهواره رو از چنگش در آوردید.برخورد باید ایجابی باشه ، نه سلبی.

      آخه شما به داخل خانه های مردم چکار دارید؟ وقتی یارو ، کار منکر غیر مشهود میکنه در حریم خودش ، دیگه چکار دارید به کارش؟

 

      من گاهی فکر میکنم شاید تعمدی تو کاره که مردم رو از مسیولین و حکومت دلزده کنه؟

 

      خلاصه ، من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم ، تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال.

 


ای نمک نشناس ها !

آقا یی گلایه کرده از نمک نشناس ها که گذشته رو فراموش کرده اند.


گفتم کمی این مطلب را باز کنم و بسط بدم.


معنی این جمله اینه که اون نمک هایی که کرده تو حلقشون باعث نشده ساکت بشن و خلاف ها رو شتر دیدی ندیدی بکنن.


وقتی به آدم نمک میخورونن و سبیلش رو چرب می کنند باید از اونی که ما رو نمک گیر کرده حمایت کنیم و اگه یه ارگان با عظمتی رو خواست هاپولی کنه


 صدا از مون در نیاد و چشم به این مجاهدت فی سبیل الله ببندیم.


این بود نظر ما تا نظر شما چی باشه؟


جوک سیاسی

یه روزنامه خیلی با سابقه ، مدام و بی وقفه ، هر روز میاد از یه مرده شکست خورده سیاسی تو صفحه اولش تیتر میزنه.!

بنظر شما اینکار چه نتیجه ای داره؟

آیا با این کارها میشه این افراد رو دوباره تو دل مردم عزیز کرد؟

آیا مردم عملکرد و موضع گیریهای این افراد رو فراموش میکنن؟

کار این روزنامه مثل جوک میمونه.

 


لا اکراه فی الدین یعنی چه؟

      آیا گناه با جرم یکسان است؟ به این معنا که ،  برای فعل بی حجابی که در شریعت اسلام عملی گناه است ، می توان به آن اطلاق جرم هم                  کرد و مردم را در کوچه و خیابان تحت عنوان بی حجابی یا بد حجابی تحت پیگرد و مؤاخذه   قرارداد؟

 

      جواب این سؤال ، حلال مشکل بغرنجی در کشور ماست ، که عده بیشماری از مردم و مسؤلین را بجان هم انداخته و غالب مباحث کشور را تحت الشعاع خود قرار داده و بخشی از مردم ، بخصوص جوانان ، را با نظام رو در رو قرار میدهد.

 

      ناگفته پیداست که هر شریعت و آیینی برای پیروان خود چارچوب و شرعیاتی را تعریف می کند ، که هر پیرویی از آن شریعت ، خود را تابع و موظف به تبعیت از آن شرعیات می داند و اگر زمانی از آن آیین به آیین دیگری گرایش پیدا کرد ، از قید ضوابط آن آیین خود را آزاد و پس از آن خود را در قید شرعیات آیین جدید انتخابیش قرار میدهد و جانأ و مالأ و وجدانأ خود را موظف به اطاعت و پیروی از شرعیات دین و مذهبی که فعلأ اختیار کرده قرار میدهد.

 

      وباز ناگفته پیداست که در اینجا منظورم این نیست که چه دین و مذهبی بحق است ، کدام خدایی و کدام من درآوردی است ، کدام فرقه ضاله است و کدام آسمانی و کدام مورد دستبرد قرار گرفته و دست ساز است و کدام وحی منزل است.

 

      در اینجا لازم است این نکته را تذکر دهم که ، امور دینی و مذهبی اموری قلبی و وجدانی و عاطفیست ، به این معنا که پیرو هر دینی باید با عمق جانش امری را بپذیرد تا به انجام آن خود را ملزم بداند و اعمال زور و دستور از طرف نظام  به یک شهروند ، که معلوم نیست با مجریان و حکومت همکیش باشد ، عملی نارواست.مگر ما پیرو آیین دیکتاتوری اکثریت هستیم؟

 

      مخاطب تمام آیات حجاب در قرآن کریم ، مؤمنین و مؤمنات می باشد ، در حالی که هر کس که در زیر سقف این سرزمین زندگی می کند ، می تواند هم مرد و زن مؤمن باشد و هم مرد و زن غیر مؤمن ، در این صورت اجبار کسی که شاید پیرو شریعت اسلام نباشد ، یا اسلامش منحصر به شناسنامه اش باشد ، چه وجهی دارد؟

 

      و آیا پوشاندن لباس قانون به امری که موضوعی اعتقادی و ایمانی است ، موجب لوث شدن موضوع حجاب نخواهد شد؟ آیا اینکار چهره دین رحمت را تبدیل به چهره یک دین زورگو نخواهد کرد؟ آیا اسلام این را از ما خواسته است؟

 

      وقتی کسی که به حجاب عقیده ندارد یا عقیده درست و حسابی ندارد یا اساسأ به خود اسلام عقیده ندارد ، با چه مجوزی با او برخورد می کنید؟ و نتیجه آن چه می شود؟ آیا منجر به انزجار آن جوان و بیزاری وی از اصل اسلام نخواهد شد؟

 

      طرف میگوید من نه ضد انقلابم ، نه نفوذیم ، نه لامذهبم ، نه هرزه ام ، نه بی عفتم ، نه مانکنم ، نه هیچ چیز دیگرم ، بلکه من فقط خودم هستم . می خواهم خودم باشم ، آنگونه که خودم فکر میکنم ، آنگونه که خودم می اندیشم.در باره حجاب ، و لزوم رعایت آن ، هنوز به جمع بندی نرسیده ام.درست است که بسیاری از شما به جمع بندی رسیده اید ، اما به من هم حق بدهید وبه شعور منهم حق بدهید تا فکر کنم ، مقایسه کنم ، عمل کنم و با رأی خودم تصمیم بگیرم.لطفأ و خواهشأ ، شما را بخدا قسم ، بجای من تصمیم نگیرید ، آزادی انتخاب مرا سلب نکنید.