ریشه بسیاری از مشکلات2

صفتی غریزی در هر انسانی برای دیده شدن و مطرح شدن وجود دارد که نه تنها مذموم نیست ، بلکه از عوامل مهم رشد و شکوفایی استعدادهای افراد هر ملتی می باشد.در نظام آموزشی ما معلم متکلم وحده بوده و دانش آموز باید گوش باشد و از صحبتهای استاد جزوه  بردارد.هر حرف اضافه و اظهار نظری بارازیت محسوب شده و با عکس العمل استاد مواجه می گردد.(البته منظور وجه غالب نظام فرهنگی کشور است.)

       اگر این تربیت و فرهنگ در ایران اصلاح شود ، آنگاه راه برای بروز و شکوفایی استعدادها باز خواهد شد.به این وضعیت باید اضافه کنید تربیت سنتی خانواده ها را که تا چندی قبل کوچکتر حق بیان نظر و عقاید و ایده خود را نداشت.لذا وقتی افراد می خواهند اظهار نظر کنند ، از در برخواشجویی وارد می شوند.یعنی آنقدر این رفتار در بطن جامعه جا افتاده و نهادینه شده است ، که طرف برای بیان کمترین مطلب از در ستیزه و جنگ و جدال وارد می شود.خودخواهی در قلب اکثر مردم ما رخنه ای دیرینه دارد.در کوچه و خیابان شاهد برخورد مردم با مسایل مبتلا به روزانه هستیم.در جراید و مقالات نیز همینطور. با کمترین ناملایمت و نابرابری محیط با خواسته خود برآشفته می شویم و زمین و زمان رابه باد انتقاد می گیریم.در امور سیاسی ظرفیت تحمل مان کم است. اگر در موردی خواست ما و منویات ما قبول و اجرا شد که هیچ ، والا فحش و ناسزا و هر نسبت بجا و نابجا را نثار رقیب می کنیم.بعبارتی ظرفیت تعامل با یکدیگر را در امور جزیی و کلی  نداریم.مقدار زیادی از خود راضی و خود رای هستیم.وقتی با کسی زدیم به تیب هم ، دیگر هیچ نکته خوبی را در رفتار و گفتارش نمی بینیم.یا صفر صفر هستیم ، یا صد صد. هیچ مثالی در این باره لازم نیست زده شود. چرا که در اطراف خود شواهد زیادی از این دست را می توانید ببینید.


 


      برای اینکه بتوانم حسابی مطالب را برای تو خواننده عزیز باز کنم و برای اینکه با طولانی شدن این مقاله کسل نشوی دنباله مطلب را به فردا وامیگذارم.در ضمن بهترین رفاقت تو دوست عزیزم ارایه نظر و با خبر کردنم از برداشت توست از این نوشته ها.  

 

ریشه بسیاری از مشکلات کشور 2

      در قسمت قبل گفته شد که ما ، مقداری عجول و خودخواه هستیم ، و این ریشه در نهاد خانواده و سیستم آموزش ملی ما دارد.در ادامه اضافه کنم که ، وقتی شما در کودکی و در مدرسه ، تا آمدی حرف بزنی ، زده اند توی دهنت ، مانع تراوش افکارت شده اند ، حالا که بزرگ شده ای ، به یک حالت عقده و عکس العملی ، در خلاف جهت ، و به شیوه ای افراطی ، رو میاوری.در جامعه میبینید که ، تا به کسی ایرادی در کارش را تذکر میدهی ، چشم بسته و بی مطالعه و بررسی شروع می کند به موضع گیری.بطوریکه از گفته ات بشیمان می شوی ، بخصوص که ، اگر کارت معطل امضای طرف باشد ، جلو جلو بیش بینی میکنی و با خود میگویی ، ول کن بابا ، الان لج میکنه و کارم رو عقب میندازه.یا برونده ات را چنان میبیچونه ، که ده سال باید بدویی تا گره اش رو وا کنی.

 

      این حاصل همان گذشته و تربیت ماست که به این شکل بروز بیدا میکند.مثال دیگر ، خالی کردن زیر بای یکدیگر و بقول معروف زیرآب طرف را زدن است.یعنی اینکه تا کسی می خواهد خدمتی کند و فعالیتی کند و خودی نشان دهد.اطرافیان و همکاران شروع می کنند به توطیه و تخریب عملکرد طرف.

 

      همه می شوند ، گوش به زنگ ، تا برای رضای خدا ، از آن بنده خدا خبطی و خطایی سر بزند ، تا مثل لشکر مغول بریزند سرش تا نزد سر و همسر خرابش کنند.آن دستور مولایمان علی (ع) را به خود می فراموشانیم ، که به عیوب خود برسید تا از عیوب مردم دست بردارید.یعنی ما خودمان معدن خطا و اشتباه هستیم ، می خواهیم دیگران را اصلاح کنیم.

      با اجازه شما بقیه بماند برای بعد....